|
به طورخلاصه و به طور کلي ميتوان گفت هنر و علم هدايت و هماهنگ کردن کوشش انسانها و بهکارگيري اين تلاش در جهت نيل به اهداف سازمان را مديريت ميگويند. بايد توجه کردکه بين علماي مديريت در ارايه تعريفي از مديريت اختلاف نظر جدي وجود دارد. اينتعاريف بر مبناي مفروضات متفاوتي ارايه ميشوند. معروفترين مبنا براي بيان اينتعريف، بيان وظيفههاي اصلي مدير است. مشهورترين
تعاريفمديريت عبارتند از:
1- مديريتيعني کنترل عناصر مسئول و زير دست، به طوري که تلاشهاي آنان در تحقق اهدافتشکيلات هماهنگ شود. (آرتارنن بوم 1961)
2- مديريتدر حقيقت عبارت است از اتخاذ تصميم براي پيشبرد امور. بنابراين مديريت يعني اخذاطلاعات و تنظيم آنها به منظور انجام دادن اعمال لازم سازماني. (جي. دبليو. فورستر1962)
3- مديريتعبارت است از کنترل عمليات سازمان، به طوري که بتوان در جهت تحقق اهداف سازمان بهگونهاي موثرتر و با صرفهجويي کافي گام برداشت. (آي. فيلپر1970)
4- مديريتفرايندي است که به وسيله آن فعاليتهاي فردي و گروهي در جهت هدفهاي مشترک، همسو وهماهنگ ميشود. (ج. اچ. دانلي 1971)
5- مديريتعبارت است از ايجاد يک محيط موثر براي افرادي که در گروههاي رسمي سازماني تلاشميکنند تا آنان بتوانند در جهت تحقق هدفهاي سازماني تلاش کنند. (و. دانل 1972)
6- مديريتدر واقع عبارت است از هماهنگي منابع انساني و مادي، در جهت تحقق و تکميل هدفهايسازمان. (و. دانل 1974)
7- مديريتيعني هماهنگي همهي امکانات و منابع از طريق برنامهريزي، سازمان دهي، هدايت ونظارت، به طوري که هدفهاي مشخص تحقق پذيرد. (دل سيسک 1974)[1].
8- مديريتيعني، کار کردن با افراد و به وسيله افراد و گروهها براي تحقق هدفهاي سازماني.(علي علاقه بند، مديريت رفتار سازماني)
[صفحه 38]
9- مديريتيعني کار کردن با مردم (همراهي و هماهنگي داشتن)، ميان مردم (عضويت داشتن)، برايمردم (خادم بودن) و به خاطر خدا (هدف داشتن). (سيد محمد مير کمالي، رهبري و مديريتآموزشي)
10- مديريتانسانها و رهبري آنها عبارت است از فن بهتر بسيج کردن و سامان دادن و بهتر سازماندادن و بهتر کنترل کردن نيروهاي انساني و به کار بردن آنها. (استادشهيد مرتضي مطهري، به نقل از کتاب نگرشي بر مديريت اسلامي سيد رضا تقوي دامغاني)
«برخيمعتقدند 15 درصد رفتار مديران در امور مديريت، به علم روانشناسي مرتبط است. زيراحدود 10 درصد دقت و انرژي آنها در ارتباط با نيروي کار صرف ميشود. روانشناسيبه معني مطالعه علمي رفتار و فرايندهاي ذهني موجود زنده است و ارتباط مديران وکارکنان هميشه بر خوردي روانشناسانه و دوطرفه است. بنابراين فقدان يا فقر آموزشيدر زمينه روانشناسي و کاربرد آن در اين ارتباط ميتواند بسيار پر اهميت و موثرباشد.
مديري کهبا مفاهيم و کاربرد روانشناسي در کار آشنا نباشد، اهميت روحيهي کارکنان و رضايتشغلي آنها را در محيط کار نميداند، وظايف و مسئوليتهاي آنها را درک نميکند و ازشيوههايي بهره ميگيرد که ثمرهي آن شيوههاي قديمي، توليد کار کمتر و ايجاد فضايرواني نامناسب در سازمان خواهد بود. «کرت لوين» در زمينه ميزان توليد و رابطهاش با شيوه رهبري و مديريت، بررسي هايي را در سهنوع مديريت (آمرانه، مشارکتي، عدم مداخله) انجام داده است.